به گزارش پلاتو هنر، چهارشنبه 30 فروردین 1402 با پخش قسمت هشتم از فصل سوم سریال «پوست شیر»، این سریال شبکه نمایش خانگی به ایستگاه پایانی رسید.

با نزدیک شدن به زمان پخش قسمت آخر «پوست شیر»، بحث در مورد اتفاقات احتمالی این قسمت در فضای مجازی بالا گرفت. با نگاهی به این نظرات، چنین برداشت می‌شود که بسیاری از کاربران منتظر یک پیچ غافلگیرکننده بودند. زنده بودن ساحل، دست‌داشتن رضا پروانه در ماجرا و ارتباط ناپدری ساحل با ربایندگان ساحل از جمله احتمالات مطرح‌شده بود. با توجه به این‌که نویسندگان «پوست شیر» چند باری ما را غافلگیر کرده بودند (شاید غافلگیرکننده‌ترین نمونه، قتل ساحل در پایان قسمت دوم از فصل هشتم بود) به‌نظر می‌رسید بسیاری از مخاطبان «پوست شیر» توقع داشتند چنین اتفاقی در قسمت پایانی این سریال هم رخ دهد.

با این وجود در پایان‌بندی «پوست شیر» خبری از غافلگیری نبود. ماجرا به‌شکلی خطی و سرراست پیش رفت و بدون ابهام یا پیچ داستانی به پایان رسید. با مرور نظرات منتشرشده در فضای مجازی به‌نظر می‌رسد که پایان‌بندی «پوست شیر» کمابیش توانسته نظر مثبت گروهی از علاقه‌مندان این سریال را جلب کند. چه نکاتی در نتیجه‌گیری «پوست شیر» وجود داشت که باعث شد این پایان‌بندی، علی‌رغم این‌که چندان با انتظارات اولیه بسیاری از تماشاگران این سریال همخوان نبود، به جایگاه مجموعه پرمخاطب یک سال اخیر ضربه نزند؟

وقتی بعد از آغاز تیتراژ پایانی قسمت آخر «پوست شیر» به گذشته برمی‌گردیم، ابهاماتی در ذهن ما باقی می‌ماند. به‌عنوان مثال دلیل محکمی برای این میزان تاکید روی مسائلی همچون بیماری رضا و بازجویی‌های محب از منصور وجود ندارد؛ تکلیف برخی از شخصیت‌ها همچون ناپدری ساحل مشخص نمی‌شود و برخی از گره‌ها با سرعتی غیرمنتظره باز می‌شوند. شاید اگر به‌جای توجه بیش‌ازحد به بیماری رضا پروانه، گره‌های پیچیده‌تری برای دنبال‌کردن سرنخ‌ها و پیدا کردن منصور توسط محب طراحی می‌شد، پایان فعلی می‌توانست قانع‌کننده‌تر باشد.

با این وجود چند نکته کلیدی را می‌توان در پایان‌بندی «پوست شیر» پیدا کرد:

1) پایان «پوست شیر» به یاد ما می‌آورد که نتیجه‌گیری یک اثر نمایشی قرار نیست لزوما شبیه شعبده‌بازی باشد. فیلمنامه‌نویسان نباید خود را ملزم به این بدانند که در پایان آثارشان حتما خرگوشی را از کلاه بیرون بکشند. گاهی اوقات تلاش برای شعبده‌بازی ممکن است ضربات بزرگ‌تری به داستان بزند. اگر احساس می‌کنید داستان شما ظرفیت چنین تمیداتی را ندارد، بهتر است به پایانی فکر کنید که لااقل چفت‌وبست منطقی کار را به‌تمامی از بین نبرد. خوشبختانه سازندگان «پوست شیر» در این دام نیفتاده‌اند.

2) دام دیگری که «پوست شیر» از آن فرار می‌کند، سندروم پایان باز است. در شرایطی که باز گذاشتن پایان برای عده‌ای به‌خودی خود به یک تمهید روشنفکرانه (یا روشنفکرنمایانه) تبدیل شده است، تکلیف کلیت داستان در «پوست شیر» به‌تمامی مشخص می‌شود. مبهم باقی ماندن برخی از جزییات هم در بسیاری از سریال‌های مهم و موفق جهان معمول است و ربطی به پایان باز ندارد.

3) فرجام کار می‌توانست به‌شکل یک هپی اندینگ تمام‌عیار نمایش داده شود. ولی خوشبختانه سازندگان «پوست شیر» اسیر برخی از اظهارنظرهای سطحی نشده‌اند و لحن دوگانه‌ای به این پایان بخشیده‌اند که با لحن کلی سریال همخوانی کامل دارد. «پوست شیر» را تا اطلاع ثانوی می‌توان به‌عنوان مثال نقض ادعای عده‌ای ذکر کرد که می‌گویند تماشاگر انبوه ایرانی فقط پای آثار کمدی می‌نشیند!

4) اگر مدام منتظر یک پیچ داستانی نباشیم، توجه بیشتری به جزییات خواهیم داشت و می‌توانیم از آن لحظات لذت ببریم: نگاه‌های منصور به نعیم و خون گریه‌کردن نعیم (که عملا به‌شکل فیزیکی اتفاق می‌افتد) و بسیاری از لحظات دیگر قسمت پایانی «پوست شیر» ممکن است به‌راحتی از خاطر طرفداران این سریال نرود.

5) سادگی پایان‌بندی به نویسندگان «پوست شیر» کمک کرده تا تمرکز خود را روی درونیات و روابط شخصیت‌ها با یکدیگر بگذارند. آن‌چه نتیجه‌گیری «پوست شیر» را به سطح قابل‌قبولی رسانده است، نه پیچیدگی داستانی کار بلکه تمرکز روی اندوه پاک‌نشدنی نعیم، کینه ازمیان‌نرفتنی منصور و همدلی میان نعیم و محب است.

با این توضیحات، پایان‌بندی «پوست شیر» حتی اگر توقع تمام مخاطبان را به‌تمامی برآورده نکند، از ریزه‌کاری‌هایی برخوردار است که بسیاری از مخاطبان سریال می‌توانند سهم خود را از این پایان‌بندی بردارند.

احسان دبیروزیری